14 روز با کرونا جنگیدم

به گزارش آی تی گپ، تصور نمی کرد که به بیماری کرونا مبتلا گردد چون به قول خودش به رعایت اصول بهداشتی در خانه، بیرون از منزل و محل کارش توجه داشت. بیماری کرونا گریبانش را گرفت و خودش را روی تخت بیمارستان دید، بدون اینکه بداند چگونه و چرا.

14 روز با کرونا جنگیدم

خبرنگاران / رضا نیکنام: مدت زمان کوتاهی است که محرم عزی شهروند ساکن محله جوادیه از بیماری کرونا رها و از بیمارستان مرخص شده، اما با تاکید پزشکان باید مراحل بعدی درمان را در منزل سپری کند. در فرصتی که پیش آمد با او گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانید.

بیماری شما از کجا و با چه علائمی شروع شد؟

به خاطر سردرد و گلودرد به کلینیک درمانی رفتم و پزشکان گفتند که سرماخوردگی خفیفی دارم و با استراحت برطرف می گردد. خودم هم چنین فکری می کردم، اما متاسفانه حالم بهتر نشد و دوباره به کلینیک مراجعه کردم. پزشکان پیشنهاد دادند برای مداوا به یکی از بیمارستان های منطقه بروم و باز هم گفتند بیماری من فقط سرماخوردگی است و جای نگرانی نیست.

به کدام بیمارستان منطقه مراجعه کردید؟

فوری به بیمارستان امیرالمومنین(ع) در محله نازی آباد رفتم. یادم هست تب بالای37 درجه داشتم و کادر درمانی بعد از معاینه اعلام کردند که ریه ام مشکل دارد و اجازه خواستند تا سی تی اسکن ریه انجام گردد. دلیل اصرار آنها را نمی فهمیدم چون فکر می کردم سرما خورده ام و ریه ام مسئله ای ندارد تا اینکه گفتند که مشکوک به بیماری کرونا هستم و موظفند مرا بستری نمایند تا آزمایش های لازم انجام و اقدامات درمانی شروع گردد.

همان روز بستری شدید؟

بله. پزشکان و پرستاران با صبر و حوصله مرا آرام کردند و گفتند تا زمانی که جواب آزمایش و نتیجه قطعی مشخص گردد، همان جا بمانم و استراحت کنم. بنابراین در طبقه چهارم بیمارستان امیرالمومنین(ع) که مخصوص بیماران این نوع ویروس بود، بستری شدم. بعد هم عکس ریه ام را نشان دادند و گفتند لکه ای در آن دیده می گردد که نشانه بیماری کووید19 است. بلافاصله هم اقدام هایی انجام دادند که در کنترل و مهار این بیماری خیلی موثر و تاثیرگذار بود.

از زمان بستری شدن در بیمارستان و حال و هوای آن صحبت کنید.

من از رزمنده های دوران دفاع مقدس هستم. از قرار دریافت در شرایط سخت و فراز و نشیب های زندگی تجربه های زیادی داشتم و درگیر شدن با بیماری کرونا باعث شد تا دوران دفاع مقدس جلوی چشمم زنده گردد. در زمان جنگ ایثار و شهادت را می توانستید در بین رزمنده ها ببینید و در بیمارستان هم همین روحیه در بین پزشکان و پرستاران موج می زد. برای من بستری شدن در بیمارستان زمان مناسبی بود تا بار دیگر اینگونه ارزش ها را به چشم ببینم و با مرور این لحظه ها، درس های تازه ای بگیرم.

می توانید درباره این حس و حال شرح بیشتری بدهید؟

حس عجیب و غریبی بود که اگرکسی در این شرایط قرار نگیرد، درک آن ممکن نیست. درست مثل جبهه و دوران دفاع مقدس که انسان بیشتر به مرگ فکر می نماید، به یاد کارها و اعمالمان می افتادیم و کلی با خدا راز و احتیاج می کردیم. وقتی که دربستر بیماری بودم خدا را بیشتر در کنارم احساس می کردم و صبر و حوصله ام بیشتر شده بود.

شما در این برهه بیشتر به چه چیزی فکر می کردید؟

به این فکر می کردم که نمی توانم برای خانواده و نزدیکانم کاری انجام دهم. کسی برای تشییع جنازه ام نمی آید و در سکوت دفنم می نمایند. فکر می کردم پس از مرگم چه اتفاقی برای خانواده ام می افتد و... اما فقط دعا و راز و احتیاج با خدا به من آرامش می داد.

چند روز در بخش بیماران کرونایی بستری بودید؟

14روز

در این مدت از امکانات بیمارستان و نحوه رسیدگی به بیماران راضی بودید؟

بدون اغراق کادر درمانی به ویژه پزشکان و پرستاران بیمارستان امیرالمومنین(ع) برای خدمات رسانی به بیماران سنگ تمام گذاشته اند. ضدعفونی بخش های مختلف بیمارستان و مراقبت و رسیدگی به بیماران، به صورت مرتب انجام می شد و هیچ کمبودی احساس نکردم. بیماران کرونایی در بیمارستان ها هیچ همراهی ندارند، بنابراین پرستاران علاوه بر انجام وظایف محوله، کارهایی مثل غذا دادن و... به بیماران را انجام می دهند و واقعا از جان و دل برای بیماران مایه می گذاشتند و به آنها دلگرمی می دادند.

آیا دربخش بیماران کرونایی با موضوعی روبرو شدید که از ذهنتان پاک نمی گردد؟

گاهی اتفاق می افتاد که بیماران صبر و تحمل شان را از دست می دادند و با عصبانیت با پرستاران برخورد می کردند که البته دست خودشان نبود. با این وجود پزشکان و پرستاران با صبر و حوصله به بیماران خدمت می کردند و با در نظر دریافت شرایط نامساعد روحی و روانی آنها، مهر و محبت می ورزیدند و با خوشرویی و لبخند جلوه هایی زیبا پدید می آوردند. انگار ما عضوی از خانواده آنها بودیم.

وقتی به شما اعلام کردند که بهبود پیدا نموده اید چه حسی داشتید؟

خیلی شادمان شدم که خداوند فرصت دیگری برای ادامه زندگی به من داده است. 14روز مثل یک عمر گذشت. این بیماری، تلنگری بود تا به نعمت های خدادادی مثل سلامتی بیشتر فکر کنم و قدر لحظه های زندگی را بیشتر بدانم. همسرم در بهبودی من و شکست بیماری کرونا نقش و تاثیر زیادی داشت و حالا در قرنطینه خانگی همه زحمت ها و مسائل را تحمل می نماید و در سخت ترین شرایط همراه و رفیق من است.

اگر بخواهید تجربه تان را دراختیار شهروندان بگذارید چه می گویید؟

به توصیه های مسئولان گوش نمایند و برای قطع زنجیره بیماری کرونا در خانه بمانند. فاصله اجتماعی را رعایت و از خود درمانی دوری نمایند. در صورت مشاهده علائم بیماری با پزشک متخصص مشورت نمایند و بهتر است سئوالات خود را از کارشناسان سامانه4030 بپرسند. فراموش نمی کنم که دقت و سرعت کادر درمانی بیمارستان امیرالمومنین(ع) در تشخیص بیماری کرونا باعث شد تا برای درمان من زودتر اقدام و از پیشرفت این بیماری جلوگیری نمایند.

حرفی باقی مانده است؟

در محله جوادیه کوچه و خیابان های کم عرض زیادی وجود دارد که از برخی از آنها، بیشتر از 2نفر رد نمی گردد. همان کوچه های به اصطلاح آشتی کنان که اهالی هنوز هم در آنها کنار هم جمع می شوند. به نظر من این کوچه ها می تواند در شیوع و انتقال بیماری کرونا تاثیرگزار باشند. ساکنان و رهگذران این معابر باید خیلی مراقب خود و دیگران باشند و از تردد و تجمع در این نقاط خودداری نمایند.

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 4 خرداد 1399 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: itgap.ir شناسه مطلب: 1033

به "14 روز با کرونا جنگیدم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "14 روز با کرونا جنگیدم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید